جدول جو
جدول جو

معنی نادانی کردن - جستجوی لغت در جدول جو

نادانی کردن
(صَ / صِ قَ تَ)
حماقت کردن. جهالت کردن. (ناظم الاطباء). کارهای جاهلانه کردن. سبکی و جلفی و حماقت کردن
لغت نامه دهخدا
نادانی کردن
جهالت کردن حماقت کردن
تصویری از نادانی کردن
تصویر نادانی کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ تَ)
و نای نای کردن، در تداول، رقصیدن و دست افشانی کودکان. رقص کردن شیرخوارگان
لغت نامه دهخدا
(طَ مَ گُ سَسْ تَ)
سبب نالیدن شدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خُ / خَ اَ تَ)
شاد کردن. اجذال:
شادان جز او را که کند از جانور سیم و زرش
بیطاعتی میراث داد این را ز ملک ظاهرش.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(غَ رَ کَ دَ)
از آنجا که شب می خورده است به جای دیگر شدن. (یادداشت مؤلف) : در مستی نقلانی مکن که نقلانی نامحمود بود که گفته اند النقله مثله. (قابوسنامه) (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(عُ شَ / شِ دَ)
ناشتائی شکستن. چاشت خوردن. (ناظم الاطباء). تلهﱡن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(خَ رِ کَ نَ کَ دَ)
شادی کردن. نشاط. تنشط. اهتزاز: بر سلامت حالش شادمانی کرده گفتم... (گلستان). به صحبتش شادمانی کردند و به نان و آبش دستگیری نمودند. (گلستان).
مکن شادمانی به مرگ کسی
که دهرت نماند پس از وی بسی.
(بوستان)
لغت نامه دهخدا
(مُ سانْ نَ)
شراع کشیدن و کشتی راندن. (ناظم الاطباء) ، محروم:
چو با حبیب نشینی و باده پیمائی
بیاد دار محبان بادپیما را.
حافظ.
، کنایه از اسب و استر و شتر تیزرفتار. (برهان) (آنندراج) (هفت قلزم). بادپای. بادپیکر. بادجان، کنایه از مردم سیاح بیابان گرد باشد. (برهان) (آنندراج). رجوع بهمین لغات شود، مردم پرخور. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نانای کردن
تصویر نانای کردن
(کودکان) رقصیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نانایی کردن
تصویر نانایی کردن
(کودکان) بزن و بکوب و رقص کردن و آواز خواندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناهاری کردن
تصویر ناهاری کردن
ناشتایی شکستن، ناهارخوردن نهارخوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نورانی کردن
تصویر نورانی کردن
درفشاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناراضی کردن
تصویر ناراضی کردن
لإزعاجٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از ناراضی کردن
تصویر ناراضی کردن
Dissatisfy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ناراضی کردن
تصویر ناراضی کردن
mécontenter
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ناراضی کردن
تصویر ناراضی کردن
незадовольняти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ناراضی کردن
تصویر ناراضی کردن
ทำให้ไม่พอใจ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ناراضی کردن
تصویر ناراضی کردن
desagradar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ناراضی کردن
تصویر ناراضی کردن
desagradar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ناراضی کردن
تصویر ناراضی کردن
niezadowalać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ناراضی کردن
تصویر ناراضی کردن
ناپسند کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از ناراضی کردن
تصویر ناراضی کردن
לא לרצות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از ناراضی کردن
تصویر ناراضی کردن
mengecewakan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ناراضی کردن
تصویر ناراضی کردن
ontevreden maken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ناراضی کردن
تصویر ناراضی کردن
不満にさせる
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از ناراضی کردن
تصویر ناراضی کردن
使不满意
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ناراضی کردن
تصویر ناراضی کردن
kukerofisha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از ناراضی کردن
تصویر ناراضی کردن
불만을 주다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از ناراضی کردن
تصویر ناراضی کردن
неудовлетворять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ناراضی کردن
تصویر ناراضی کردن
অসন্তুষ্ট করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از ناراضی کردن
تصویر ناراضی کردن
असंतुष्ट करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ناراضی کردن
تصویر ناراضی کردن
scontentare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ناراضی کردن
تصویر ناراضی کردن
unzufrieden machen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ناراضی کردن
تصویر ناراضی کردن
memnun etmamak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی